مهرت
آرام آرام باران مهرت بر کویر حسرت زده وجودم می بارد و من سر شار از مهر زلال تو می شوم. شاید گاهی دعا کنم که نباری اما با به شوقت در آسمان خیالم به سویت میدوم و فریادت می زنم. می دانم که تو هستی...
گرچه مهرت شامل من نشود